۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

در دنیای واقعی از حضرات کودتاچی میخوریم و در دنیای مجازی از حضرات بالایار

یک روز مانده به روز قدس مطالب بسیاری در ذهن داشتم که خواستم آنها را در بالاترین لینک کنم و با شوق فراوانی نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد کردم و با کمال تعجب دیدم پیغام داد "کاربر! حساب شما موقتا مسدود می باشد". خلاصه گفتیم شاید شوخی شان گرفته آخه الان مگه وقت مسدود کردن حساب کاربریه اونم تو اوج خبری روز قدس ! دیدم نخیر قضیه جدی است خلاصه رفتم تو صفحه شخصی دیدم که حساب من 6 روز مسدود شده.
خلاصه ما هم چشمان به روزشمار صفحه شخصیمان بود تا این مسدودیت هرچه زودتر برطرف شود. خلاصه حدود 4 روز بعد مراجعه کردم گفتم شاید بالایارهای محترم دلشان به حال ما سوخته باشد و زودتر از موعد حساب ما را باز کنند. اما زهی خیال باطل !
خلاصه حساب من تا آخرین ثانیه های روز ششم مسدود بود اما تاریخ مصرف تمامی فیلما و عسکا و مطالبی که قرار بود لینک کنم گذشته بود.
اما انتقادی که به بالایارهای محترم دارم اینست که چرا تنها به خاطر معدودی گزارش تخف و منفی یکسری کاربر معلوم الحال اقدام به مسدود کردن حساب کاربری میکنید؟ چرا برخورد با کاربران را ضابطه مند نمیکنید تا به خاطر دوتا منفی و یک گزارش تخلف بی جهت یکی از کاربران را از استفاده از سایت محروم میکنید؟ به نظر من برای مسدود کردن حساب کاربری اول باید به کاربر خاطی اخطار دهید و بعد از یک یا چند اخطار متوالی حساب را مسدود کنید یا اینکه لینک غیرقانونی را اصلاح یا حذف کنید یا از انرژی کاربر بکاهید یا ... و در آخر اگر هیچکدام از این راهها مؤثر نبود آنوقت حساب کاربری را برای چند روز مسدود کنید نه اینکه تا کسی گزارش تخلف داد به خودتان هیچ زحمتی نمی دهید و سریعا حساب را مسدود میکنید.
مسدود کردن حساب کاربری آخرین راه برخورد با کاربر خاطی است نه اولین راه !
خلاصه ما در دنیای واقعی از حضرات کودتاچی میخوریم و در دنیای مجازی از حضرات بالایار.

۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

آقای هاشمی، آیا میدانید چه میخواهید؟

هنوز تحلیل روشنی از این سخن هاشمی که گفته بود همه جناحهای سیاسی باید از دستورات خامنه ای پیروی کنند ارائه نشده است. به همین دلیل مشخص نیست انگیزه و هدف اصلی آقای هاشمی از این سخنان چیست. اما در دیدگاه مردم مهم نیست انگیزه هاشمی چیست، بلکه مهم اینست که این سخن وی چه نمودی در جامعه داشته و چگونه به نفع مخالفین جنبش سبز تمام می شود. خواسته های جنبش سبز دیگر همان خواسته های 50 روز گذشته نیست. با ابطال انتخابات خواسته های مردم محقق نمی شود. مردم خون دادند شهید داندند تا بگویند دیگر رهبر نمی خواهند، ولایت فقیه نمی خواهند. یقینا خود هاشمی نیز این خواسته مردم را می داند و از روی آگاهی مردم را به پیروی از خامنه ای فرا می خواند. چرا آقای هاشمی آخرین تابوی باقی مانده را نمی شکند همانطور که دیگران شکستند؟ مگر خود را طرفدار مردم و خواسته هایشان نمیداند؟
اگر خود را همراه مردم میداند، باید توجه داشته باشد که مردم نیاز به شخص محافظه کار و بزدل ندارند. مردم ما کسانی مثل کروبی را می خواهند شخصی مثل موسوی را می خواهند. مردم کسی را نمی خواهند که یکی به میخ می کوبد و یکی به نعل. این سخنان هاشمی مردم را دچار سرگردانی و نا امیدی می کند و همین دو عامل باعث شکست جنبش سبز ما می شود. آیا آقای هاشمی با شکست جنبش موافق است؟
پاسخ به این سئوال را تنها خود هاشمی با بیانات و سخنرانی های خود می تواند به مردم بدهد... آقای هاشمی، حمایت شما از خامنه ای، حمایت از احمدی نژاد است و حمایت از احمدی نژاد، باعث نابودی شما خواهد شد. پس خودتان را با دستان خود نابود نکنید ...

۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

گوشه ای بی سوادی جناب طائب در متهم کردن کروبی


حجت الاسلام جنایتکار، جناب طائب چند روز پیش دهان مبارک را باز کرده و افاضاتی فرمودند که نشانه عمق سواد و علم فقهی وی بوده است و معلوم نیست اینهمه سال در حوزه علمیه به چه عملی مشغول بوده است که همه چیز می داند جز علم فقه !

ایشان گفته اند که اگر آقای کروبی 4 شاهد ارائه ندهد به 80 ضربه شلاق به عنوان حد قذف محکوم می شوند. قذف یعنی نسبت زنا و لواط دادن به شخص خاصی (اجمالاً به آن تهمت زنا یا لواط می گوییم). برای اینکه شخصی محکوم به حد قذف شود طبق مشهور فقها با شرایطی موجود باشد تا این مجازات ثابت شود. اما گویی جناب طائب از هیچ یک از شرایط فقهی اطلاعی نداشته و صرفاً عبارتی به عنوان حد قذف در حوزه علمیه به گوشش خورده است. در این مطلب مختصری برای شرایط مجازات قذف از لحاظ فقهی و قانونی اشاره می کنیم و می بینیم که آیا آقای کروبی مشمول آن می شوند یا خیر:

ادعای جناب طائب به این دلایل مردود بوده و به هیچ وجه شرعی و قانونی نیست:

اول: برای اثبات قذف، باید به شخص خاص و معینی اتهام زنا کردن یا لواط کردن داده شود. آقای کروبی به هیچ عنوان به شخص خاصی نسبت زنا یا لواط نداده است بلکه وضعیت کلی زندانیان و شکنجه گران را تشریح کرده است و می دانیم که از لحاظ فقهی و قانونی، حد قذف زمانی جاری می شود که یک شخص معین یا اشخاص معین با هویت معلوم مورد اشاره قرار گیرند و اینکه شخص مدعی تجاوز، از هویت شخص متهم آگاه باشد و یا او را بشناسد و با اشاره معرفی نماید. پس اگر کسی بگوید که در فلان مکان به دیگران تجاوز شده به هیچ عنوان حد قذف اجرا نمی شود. (رک: شرح لمعه، شهید ثانی، دکتر شیروانی، باب حدود، ص 123)

دوم: حد قذف زمانی ثابت می شود که شخص متهم، به زور و اکراه مورد تجاوز قرار نگرفته باشد. پس اینکه آقای کروبی به زندانیان اتهام (یا قذف) نسبت نداده است بدیهی می باشد. بحث اینست که آقای کروبی به شکنجه گران زندان نسبت لواط یا زنا داده است. اما نمی توان گفت آقای کروبی به اشخاص معینی در زندان اتهام تجاوز کردن زده باشد، چون نه اشخاص شکنجه گر را میشناسد و نه اینکه نامی از آنها برده باشد. پس طبق مشهور فقها چون شخص معینی را مورد اشاره قرار نداده است بحث قذف منتفی است.

سوم: نسبت دادن زنا یا لواط به اشخاصی موجب تحقق مجازات می شود که اشخاص مورد اتهام، در دید عموم مردم تظاهر به اعمال ناشایست و غیر اخلاقی ننموده باشند. درحالی که عموم مردم آگاه می دانند که رفتار بازجوها با مردم بشدت غیر اخلاقی بوده و شائبه شکنجه جنسی از سالیان پیش وجود داشته تا حدی که مردم تصورشان از بازجوها، بسیار فراتر از شکنجه های جسمی و جنسی است.

چهارم: حد قذف یک مجازات است و قذف یک جرم. جرم زمانی ثابت میشود که اتهام زننده قصد مجرمانه داشته باشد و قصدش این باشد که دیگری را زناکار یا لواط کننده در جامعه معرفی نماید، در حالیکه آقای کروبی هیچگاه چنین قصدی نداشته و فقط از جهت اعتراض به شکنجه های غیر انسانی در زندانها چنین امری را فاش کرده است. پس آقای کروبی، قصد اصلاح و درخواست رسیدگی داشته است نه قصد زناکار معرفی کردن دیگری.

پنجم: آقای طائب گفته بودند که کروبی باید چهار شاهد عادل معرفی نماید و الا حد قذف بر او جاری می شود. لازم است به این حجت الاسلام بی سواد عرض نمایم که برای اثبات قذف در فقه، دو شاهد عادل (مرد) لازم است نه چهار شاهد. از طرفی این حد هیچگاه با شهادت زنان ثابت نمی شود که گفته شود شهادت 4 زن کفایت می کند. (ماده 153 قانون مجازات اسلامی. همچنین رک:‌ شرح لمعه، شهید ثانی، دکتر شیروانی، باب حدود، ص 145) پس اینکه ایشان وجود 4 شاهد را ضروری می دانند بی اساس و فاقد مبنا است.

ششم: از نظر فقهی، اگر کسی که مورد تجاوز واقع شده، به وقوع این جرم اذعان نماید و افرادی که در زندان بوده اند نیز با توجه به اوضاع و احوال و مشاهدات خود، وجود این موارد را تأیید نمایند، در این صورت هیچگاه به کسی که این مسائل را علنی نماید حد قذف زده نمی شود.

با توجه به این تا کنون افراد زیادی ادعا کرده اند که در زندان به ما تجاوز شده است و شمار این افراد هم کم نیست، به هیچ وجه نمی توان آقای کروبی را دارای قصد مجرمانه دانست بلکه ایشان با توجه به اظهارات افراد بسیاری، قصد بیان حقایق را داشته است. امری که اغلب مردم آگاه، حداقل به وجود آن، ظن و گمان دارند و طبق مشهور فتوای فقها، بیان آن هیچگاه قذف محسوب نمی شود.

این مطالبی که گفته شد و فقط گوشه ای از مستندات فقهی مبنی بر بی اساس بودن ادعای آقای طائب است. به همین دلیل به سایر دلایل و قرائن نمی پذیریم و همین مقداری که گفته شد برای اثبات بی سوادی و بلاهت اقای طائب کافی به نظر می رسد.

۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه

انسان چه دشوار محبوب می شود و چه آسان منفور !

چقدر طول کشید تا کسی مثل قطبی به مهارت مربیگری برسد، رشد کند، به فوتبال ایران راه پیدا کند. کم کم شناخته شود، با هزاران تلاش و کار طاقت فرسا یک تیم را به قهرمانی برساند. بعد آن با ماجراهای بسیاری که برایش پیش آمد و هر کدام از این ماجرا ها فقط اندکی او را نزد مردم مقبول تر کرد. این سیر کم کم ادامه پیدا کرد تا ناکامی علی دایی در تیم ملی و برکناری او و مربیگری قطبی به تیم ملی پیش آمد و نتایج مقبولی که با سختی بی نهایتی بدست آمد تا قطبی میان مردم اول به شخصیت مقبول و بعد به یک شخصیت محبوب تبدیل شود. این محبوبیت ذره ذره و اندک اندک به وجود آمد. محبوبیتی که کمتر کسی در فوتبال ایران بدست آورده بود درحالیکه مردم ایران چندان دلخوشی از مردان فوتبال خود نداشت. حال نگاه کنید که این محبوبیت، چگونه در کمتر از چند ساعت به یک منفوریت بی سابقه تبدیل شد. به چه آسانی...
و افراد بسیاری که محبوبیت چندین و چند ساله خود را در چند لحظه کوتاه به نفرت تبدیل کردند. افرادی مثل رضازاده یا شریفی نیا، یا واحدی یا کسان دیگر...

۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

نهضت کامنت گذاری

در حال حاضر اکثر کسانی که شخصیت تأثیر گذار یا آشکاری در عرصه سیاسی کشور ما دارند یک وبلاگ یا سایت اینترنتی دارند و اکثر آنها نیز بطور مداوم با اینترنت و سایت خود در ارتباط هستند. این افراد که بسیاری از آنها وطن فروشان و مزدوران هستند باید بدانند اوضاع همان چیزی که در اطراف آنها می گذرد نیست. باید بفهمند که مردم در مورد آنها چگونه فکر می کنند و چه قضاوتی از اعمال و رفتارشان دارند. در این صورت آنها خواهند فهمید که جامعه چقدر از آنها فاصله گرفته است و دیگر حاضر نیست این وصله ناجور را جزئی از خود بداند. همین مسئله باعث می شود این وطن فروشان سرخورده شوند و حتی از فامیل و نزدیکان خود نیز طرد شوند.
ما با راه اندازی نهضت کامنت گذاری به آنها خواهیم فهماند که دیگر پشیزی برای مردم ارزش ندارید و آنها خواهند فهمید که دیر یا زود ملت پیروز ایران آنها را به سزای اعمال پلیدشان خواهند رساند.
این کار را از همین حالا شروع کنید و دوستان لطف کنند آدرس سایتهای این اشخاص را به اطلاع دیگران نیز برسانند...

۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

شیوه جدید دیوار نویسی، مطمئن و کم خطر

امروز گلاب به روتون رفتم دستشویی دیدم دورتادور دیوار نوشته "مرگ بر خامنه ای" و "مرگ بر دیکتاتور" و "قس علی هذا"...
این کار نظرمو جلب کرد به خاطر همین گفتم اونو اینجا مطرح کنم و فوایدشو بگم:
اول از همه اینکه با دیدن نام مبارک مقام عظما بروی دیوارهای مستراح پروسه دفع سریعتر و با مدت زمان کمتر صورت میگیرد.
دوم اینکه این کار کاملا بی خطره و هیچکس نمیتونه از دستشویی آمار بگیره و اصلا معلوم نیست کاره کیه. همچنین احتمال دستگیری و لو رفتن بسیار کمه.
سوم؛ از آنجایی که حضرات مزدور جز خوردن و خوابیدن بلد نیستند و لازمه خوردن نیز به مستراح زیاد رفتن است، با دیدن نام مقام عظما بروی دیوار و سنگ دستشویی، پروسه دفع در آنها مختل شده و دچار بحران روحی نیز می شوند چراکه نام مبارک خدایشان بروی سنگ نجس مستراح دیده شده است.
چهارم اینکه سعی کنید همیشه یک ماژیک سبز، ترجیحا با قاب آبی یا مشکی همراه داشته باشید. سعی کنید بیشتر روی دیوار دستشویی های مساجد و اماکن مذهبی و پایگاههای بسیج اینکار را انجام دهید. اینجوری باعث میشه که وقت زیادی رو برای مقابله با اینکار تلف کنند و هم از لحاظ روحی عصبی شوند.
امیدوارم دوستان با ارائه نظرات و پیشنهادات خود برای بهتر به نتیجه رسیدن کمک نمایند.

۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

با سناریوی عقب نشینی مردم جنایات رژیم را فراموش نخواهند کرد

مردم زیر بار ظلم و جور کمرشان شکسته است. صدایشان را خفه کردید و لبانشان را دوختید. آنها را مورد آماج کثیف ترین و پست ترین تهمتها قرار دادید. بروی کسانی که فقط حقشان را می خواستند و فقط می خواستند که شما به نظرشان گوش دهید آتش گشودید. مردم مظلوم و بی دفاع و بی سلاح را تیرباران کردید و ککتان هم نگزید. آنها را به فجیع ترین وضع کشتید. مورد شکنجه وحشیانه قرار دادید. هستی و زندگی بسیاری از خانواده ها را نابود کردید. هزاران نفر را داغدار و عذادار کردید. مردم را به وحشیانه ترین و فجیع ترین وضع مورد ضرب و شتم قرار دادید. مجروحات و زخمی ها و کشته های بیشماری از جنایات شما باقی مانده است . دستگیر شدگانی که فقط با سکوت راه می رفتند را کشتید شکنجه کردید یا آنها را مجروح و زخمی کردید. شما حتی به بیماران و رنجوران جسمی هم رحم نکردید. بیمار را روی ویلچر شکنجه کردید و آنها را کتک زدید. شما حتی به مجروحان زخمی و بیمارستان ها نیز رحمی نکردید. از مداوای مجروحین جلوگیری کردید و بسیاری از آنها را در بیمارستان کشتید جنایتی که تاریخ تا کنون به خود ندیده بود. شما به نمازگزاران نیز حمله ور شدید و آنها را ضرب و شتم کردید. در مقابل تا جایی که می توانستید به مردم دروغ گفتید و آنها را مسخره کردید. بزور و تهدید و شکنجه آنها را پای اعترافات دروغین نشاندید. آبرو حثیت افراد مؤمن را با نشان دادن اعترافات دروغین بر باد دادید.

آیا باز هم انتظار دارید مردم شمار ببخشند؟

۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

حکایت رأی 24 میلیونی و عدم توانایی در یک انتصاب


در این وضعیت هر آدم خرمندی از خود می پرسد مگر احمدی نژاد 24 میلیون رأی نیاورده است پس چطور توانایی یک انتصاب موفق را ندارد؟
چطور بعد از یک انتصاب همه اطرافیانش بر وی فشار آورده و حتی اشخاصی چون شریعتمداری با لحنی آمرانه احمدی نژاد را مورد خطاب قرار می دهد؟
چگونه می شود که تمامی اشخاصی که معتقدند احمدی نژاد 24 میلیون رأی آورده است انتصاب منتخب خود را قبول ندارند و بشدت مخالفت کرده اند؟
پاسخ به این سئوالات چندان دشوار نیست و هر آدم عاقلی به خوبی متوجه میشود که حتی خود حامیان اصلی احمدی نژاد نیز می دانند که رئیس جمهور، خودش انتصابی است به همین جهت انتصاب خودمختارانه رئیس جمهور را قبول ندارد.
یکی از دلایل اینکه احمدی نژاد بدون توجه به مواضع و عقاید حامیانش مشایی را برای این پست مهم برگزید این بود که احمدی نژاد ریاست خودش را مدیون حامیانش نمی داند. احمدی نژاد با کودتای سپاه روی کار آمده است بنابراین طبیعی است که خود را مدیون دیگر حامیانش نداند. در مسئله مشائی هم اگر دقت کرده باشید سپاه هیچ موضعی در برابر انتصاب مشائی نگرفته است.
از طرفی خود طرفداران اصلی احمدی نژاد هم می دانند که رأی 24 میلیونی، پوشالی و توخالی است بنابراین به خود اجازه می دهند که نظرات و عقاید خود را به احمدی نژاد تحمیل نمایند. از نظر اینان نیز معنای ندارد کسی که با حمایت رژیم و با کودتا روی کار آمده است بخواهد هرگونه که دوست داشته باشد رفتار نماید. این گونه رفتار کردن فقط مختص کسی است که واقعاً با رأی بالای مردم روی کار آمده باشد نه کسی که با کودتا رئیس شده باشد.
ملاحظه کردید دیدگاه کسی که با کودتا روی کار آمده با کسانی که رئیس خود را کودتاچی می دانند کاملا متفاوت است و این سر منشأ اختلاف میان این دو می شود. مسئله مشایی اولین اختلافی بود که در جبهه کودتاگران رخ داد. منتظر اتفاقات این چنینی باشید.
نتیجه اینکه طرفداران فریب خورده احمدی نژاد اگر دنبال دلیل برای تقلب در انتخابات می گردند؛ دلیل در همین نزدیکی است/ اگر خرد و عقل دارید همه مسائل و پیشآمدها دلیلی بر نامشروع بودن احمدی نژاد است. از استقبال ناچیز در مشهد، از نمازجمعه پرشور هاشمی و تظاهرات میلیونی معترضین، دیگر دلیلی واضح تر وجود ندارد. مسئله مشایی هم مصداقی از هزار دلیل برای نامشروع بودن احمدی نژاد است. اگر احمدی نژاد 24 میلیون رأی داشت هیچ کس توانایی مخالفت با وی نداشت. قدرت رأی 24 میلیونی از قدرت رهبری نیز بالاتر است.
نکته آخر اینکه به نظر من احتمال سناریو بودن مسئله مشایی ضعیف است. سناریوی سیاسی فقط از اشخاص سیاستمدار و چرچیل مآب بر می آید. پس احتمال اینکه این سناریو ساخته احمقانی چون احمدی نژاد و دستیارانش باشد خیلی بعید است. احمدی نژاد اگر عقل و سیاسی داشت، آبروی خود را با تقلب ناشیانه در انتخابات بر باد نمی داد و اگر عقل داشت با سالم و آزاد خواندن این انتخابات یا اظهار نظراتی چون خس و خاشاک و غیره، وضعیت خود را خرابتر نمی کرد. البته از طرفی این انتصاب هیچ ضربه ای به جنبش سبز وارد نکرد بلکه آتش زیر خاکستر را برافروخته تر کرد و از سوی دیگر بیشتر موجب اختلاف میان حامیان احمدی نژاد رخ داد و مردم فهمیدند که این رئیس جمهور خودکامه و دیکتاتور مانند است و این به هدف جنبش سبز نزدیکتر است.

چند نکته در مورد تجمعات و راهپیمایی ها


با سلام
وضعیت امروز جنبش سبز بسیار حساس است و تا کنون کسی بطور علنی رهبری و هدایت این جنبش را بر عهده نگرفته است. به همین دلیل منبع برنامه ریزی بسیاری از تجمعات معلوم نیست. همین عدم وجود منبع یا ناآگاهی جنبش از این برنامه ریزان باعث می شود بسیاری از مردم معترض از صحت و سقم اینها اطلاع نیابند و در وضعیت دو به شک بودن از رفتن به تجمعات خودداری می کنند.
همین وضعیت باعث می شود نفوذی های وزارت اطلاعات و لباس شخصیها بطور ناشناس در برنامه ریزی و هدایت تجمعات شرکت کنند تا براحتی بتوانند آن را سرکوب کنند. به فرض تعیین می کنند که با فلان مشخصات و علامات و پلاکاردها شرکت کنید یا از فلان مسیر به سمت مسیر دیگر حرکت کنید. یا اینکه برای مقابله با نیروهای امنیتی فلان جا بروید و اینگونه اقدام نمایید.
دقت کنید نیروهای اطلاعاتی اینگونه با هدایت جنبش و تجمعات، به راحتی می توانند آن را سرکوب کنند و یا اشخاصی که نقش بیشتری در این تجمعات دارند را دستگیر نمایند. بی شک کسانی که جزئیات این تجمعات را تعیین می کنند و آن را هدایت می کنند بهتر می توانند با آن مقابله کرده و سرکوب نمایند.
به همین دلایل مردم معترض باید دقت بسیار بیشتری در اعتراضات خود به خرج دهند تا کمترین تلفات و خسارات به آنها وارد شود چراکه هنوز راههای «نرم» برای به زانو درآوردن کودتاچیان وجود دارد.
با توجه به همین گفته ها باید نکاتی مورد توجه قرار گیرد و با دقت هرچه بیشتر به مبارزات خود ادامه دهیم:
1. در هر تجمع برای مبارزه با نیروهای سرکوبگر از روشهای جدید استفاده نمایید. روشهایی به ابتکار خودتان باشد تا شائبه برنامه ریزی برای آن نباشد. یکی از راهها پنجر کردن موتور سرکوبگران است یا کارهایی به ابتکار خودتان.
2. اگر تعداد شما اندک است سعی کنید تا فرصت مناسب وارد محدوده اصلی تجمع نشوید که در این صورت در تله کودتاچی ها قرار گرفته اید. وقتی جمعیت زیاد شد از فرصت استفاده کرده و وارد جمعیت شوید.
3. تا زمان مناسب جمعیت را رها نکنید و وارد کوچه های خلوت نشود. چراکه نیورهای سرکوبگر در کوچه هایی که احتمال فرار در آن زیاد است کمین می کنند.
4. در زمان حمله نیروهای سرکوبگر سعی کنید جمعیت را قانع کنید که زیاد فرار نکنند تا پراکندگی صورت نگیرد. پراکندگی جمعیت همان است که نیروهای امنیتی می خواهند تا سرکوب معترضین آسان تر شود. در حملات سرکوبگران سعی کنید از نقاط حساس بدن خود مانند سر محافظت کنید. با فرار نکردن و مقاومت کوتاه می توانید باعث فراری مزدوران شود یا آنها را به تله بیاندازید.
5. دقت داشته باشید نیروهای سرکوبگر محل تجمع را از چند رو پیش تحت نظر و مراقبت لباس شخصیها قرار می دهند تا برنامه های معترضان را بشناسند و راحتتر مقابله نمایند. بنابراین اگر قصد پنهان کرده وسایل مبارزه دارید حواستان جمع باشد. همچنین دقت کنید نیروهای اطلاعاتی با اطلاع قبلی و پیش از آغاز تجمع در محلهای (اغلب) دولتی در محدوده اعتراضات دوربینهای قوی کار می گذارند تا با عکس برداری و شناسایی افراد راحتتر بتوانند سرکوب نمایند.
6. اگر قصد انجام کار خاصی مانند سنگ زدن، مبارزه رودرو با لباس شخصیها حتما سعی کنید که صورت خود را بپوشانید تا شناسایی شما ممکن نباشد.

نکات دیگری که باید توجه داشت اینکه اگر تصور می کنید که تبلیغات کم صورت گرفته یا احتمال زیان دیدن بسیار زیاد است از رفتن به تجمع خودداری نمایید. افرادی که هم که بعد از شروع تجمع متوجه شدند که جمعیت زیادی نیست می توانند در تجمع شرکت نکنند تا نیروهای سرکوبگر بی خودی در گرما سرگردان شودند و ناکام به محل خود بازگردند.
البته دقت نمایید اگر احساس می کنید جمعیت اندک در میان نیروهای سرکوبگر گیر افتاده اند حتما تمام تلاش خود را برای نجات و رهایی آنها بکار بگیرید و بدون توجه آن محل را ترک نکنید.
نکته دیگر اینکه سعی کنید با با راه اندازی تبلیغات دروغین مثلا اعلام کنید که فردا فلان جا تجمع است اما در واقع هیچکس شرکت نکند تا مزدوران رژیم سردرگم شوند یا در آینده نتوانند دروغین بودن یا نبودن بودن تجمعات را تشخیص دهند. باید به هر روشی از فریب نیروهای سرکوبگر برای خسته کردن آنها استفاده کنیم. این طرح نیاز به کار بیشتری دارد تا مردم بی اطلاع در دام نیفتند.
در آینده مسائل مهمتری را در مورد مبارزه با کودتاچی ها مطرح می کنیم.